پنج شنبه 90 خرداد 12 , ساعت 11:25 صبح
دوری از خدا...
مادری به فرزندش می گفت: همیشه تو را دوست داشتم و زمانی که بر تو بیشتر سخت گرفتم تو را بیشتر دوست داشتم تا اشتباه نکنی و راهت را درست انتخاب کنی!
باغبانی به گیاهش گفت: هیچ گاه دلم از مهر تو خالی نبود حتی آن زمان که برای بزرگ شدن و استقلالت تو را از شاخه جدا کردم و قلمه زدم!
آهنگر به آهن گفت: با تو زندگی کرده ام و تو را چون جان شیرین داشته ام اگر چه گاهی مجبور بودم تو را به کوره داغ فرو برم تا شکل و فرمی گیری و در چشم دیگران عزیز شوی!
خدا به بنده اش گفت: بنده! تو را به خاطر محبتم آفریدم و بر تو بلا نازل کردم تا بیشتر به من نزدیک شوی و دنیا را بیش از یک محل گذر ندانی!
گناهکار این ها را خواند و بر خود لرزید، نکند روز افزون شدن های نعمت هایش بدون هیچ سختی و ناملایمت یعنی...آیا از خدا دور شده است؟
نوشته شده توسط یاس | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نفس برآور ای سپیده دم شبهای علی (ع)
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]
یادتان نیست نوشتید بیا؟! آمده ام
بگذار بگویم قد قامت الصلوة...
گناهانم را بریز، آبرویم را نه!
دستان خالی...
گیرم حسین دق نکند اینچنین ولی...
یوسف گمشده ی اهل حرم
آقا شرمنده ایم...
چهل روز بی پدری
مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!
آه کوفی، شامی، شمر،حرمله
من، تو، او...\ و عجل لولیک الفرج\
نامه ای سرگشاده
شنوای آرام
چه امام زاده ای!
[همه عناوین(86)][عناوین آرشیوشده]